کد مطلب:28340
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:28
آيا كسي مي تواند در مورد به وجود آمدن خداوند متعال فكر كند؟
اصل اين سؤال غلط و به اصطلاح پارادوكسيكال () و خودستيز () است. زيرا: الف) وقتي گفته مي شود: «چگونگي به وجود آمدن» در واقع اصل «به وجود آمدن» مفروض گرفته شده است. ب ) در «به وجود آمدن» نيز عدم پيشين فرض شده است؛ يعني چيزي نبود و در زماني پديد آمد. ج ) وقتي سخن از «خدا» گفته مي شود، موجودي فرض مي شود كه واجب الوجود است و نه مسبوق به عدم، كه بگوييم زماني نبود و مجدد به وجود آمد. و عدم بر او عارض نمي شود، تا بگوييم تا زماني هست و پس از آن نخواهد بود. بنابراين «به وجود آمدن خدا» يعني: چيزي كه همواره بوده است، زماني نبود و به وجود آمد: ازاين رو اين سؤال غلط است، ليكن از نظر فلسفي بحث دقيق تري مطرح است و آن اين كه آيا خداوند به علت نياز دارد؟ اگر ندارد چرا و بر اساس چه معياري؟ اين مسأله در فلسفه اسلامي به زيباترين و ژرف ترين شكلي مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. براي آگاهي بيشتر ر.ك: علل گرايش به ماديگري (بحث نارسايي مفاهيم فلسفي، قسمت: مشكل علت نخستين)، شهيد مطهري. نكته ديگر اين كه خداوند داراي ماهيت نيست، تا از ماهيت وي سؤال شود، بلكه ماهيت او عين هستي و انيّت اوست. براي آگاهي بيشتر ر.ك: شرح مفصل منظومه سبزواري، ج 1، شهيد مطهري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.